Saturday, April 10, 2010

گذری بر دو کتاب





دو کتاب از دو هنرمند در ایران منتشر شده که بد نیست شما هم آنها را بخوانید. یکی "این مردم نازنین " نوشته رضا کیانیان و دیگری " به خاطر یک فیلم بلند لعنتی " نوشته دایوش مهرجویی. البته رضا کیانیان چندین کتاب دیگه هم نوشته که بیشتر مخاطب خاص (بازیگر) دارد. کتاب این مردم نازنین خاطره های رضا کیانیان در طول سال های بازیگری درکوچه و خیا بان و ... است. کتاب این مردم نازنین خاطره های رضا کیانیان در طول سال های بازیگری درکوچه و خیا بان و ... است.من کتاب را در 3، 4 ساعت خوندم. اونقدر گیرا نوشته که دوست دارین تا ته کتاب برید. یه چیز جالب که البته نظر شخصی منه. برداشت من با تمام گیرایی کتاب اینه که واقعا ً نیازه که در ایران البته بالاخص در روستاها فرهنگ سازی داشته باشیم . این موضوع که مردم با گذشت این همه سال از ساختن فیلم و سریال و .. هنوز فکر می کنند آنچه که می بینند واقعی، واقعا ً منو اذیت کرد. یکی از خاطره های رضا کیانیان این بود :

بعد از سریال شلیک نهایی که پر بیننده بود و در آن نفش یک معتاد را بازی می کردم ، خیلی ها فکر می کردند من معتادم! می خواستم از فروشگاههای خیابان چرچیل تی شرت بخرم که یک بساطی جلو آمد، چاق سلامتی کرد و مرا کناری کشید و گفت :نبینم خماری بکشی. هر وقت هر چی خواستی نوکرت ام . می آیی پیش خودم همه جوره ، در خدمتم!2) در راه شمال روی تپه امام زاده هاشم ، ماشین را کناری پارک کرده بودم تا کمی استراحت کنم. با خانواده بودم. پیرمرد روستایی ای جلو آمد. یقه ی مرا گرفت و گفت : اگر رییس باند
سیاوش تهمورث را نمی زدی، چنان می زدم توی گوشت که تا عمر داری یادت نره . بعد مرا بغل کرد و بوسید و نصیحت کرد که ترک کن

البته اینا چند تا بودن که گفتم. از این جور خاطره ها توی این کتاب زیاده.این خاطره هارو که می خونی اولش خندت می گیره . ولی بعد که بیشتر فکر می کنی بیشتر گریه دار تا خنده دار. یعنی بعضی از مردن اینقدر بی سوادن که هنوز فرق واقعیت و سریال ر ا نمی دونن؟



کتاب به خاطر یک فیلم بلند لعنتی را که شروع به خواندن کردم ( این کتاب ، پیشنهاد خجسته بود ). بعد از خواندن 20 ، 30 صفحه که کتاب جلو رفت ، تازه رمان شروع شد. در واقع داریوش مهرجویی خیلی خوب آنچه در جامعه انجام میشرو توضیح داده، الان کتاب دستم نیست که بتونم عینا ً جملات را بنویسم ولی اینارو یادمه که نوشته بود ما ایرانیا عادت کردیم که کار دیگران را همیشه به تاخیر بندازیم و اگه این کارو نکنیم یعنی کار اشتباهی کردیم. در کل داستان با مشکلات شخصیت اصلی و مشکلات جامعه همراه می شه و من خوشم اومد چون کتاب صرفا ً، داستان عشقی را دنبال نمی کنه و با مشکلات جامعه همراه شده .